حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری
قبلآ گفتیم رمز پیروی شیعه و رمرز پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس:
1-محوریت امامت و ولایت
2-پیروی از مکتب عاشورا
3-اعتقاد به مهدویت
سه تا تلاش دشمن به طور جدا گانه انجام می دهد که یکی از آنها امامت و ولایت را نزد مردم بد بین کند، نتیجه آن چی می شه وقتی امامت و ولایت از زندگی ما خارج شود چه اتفاقی می افتد.
امامت و ولایت از زندگی ما حذف نمی شود اما بی رنگ می شود.
به این مثال توجه کنید:ما دو دسته ظرف در خانه هایمان هست،یک دسته ظرف های عتیقه،یک دست هم ظرف های جلوی دست .از کدام ظرف ها بیشتر استفاده می کنیم جلوی دست، کدام ظرف ها را بیشتر دوست داریم عتیقه ها را.حالا اگر امامت و ولایت را از زندگی خارج کنیم ،یک امام عتیقه ای داریم .امام عتیقه ای ما چه کسانی هستند؟ دوازده امام که همه بچه ها شعرش را بلدند ،بالی شیشه زدیم ،بالای پرده زدیم.
اما جلو دستمان چه کسانی هستند؟فلان هنر پیشه،فلان خواننده،فلان ورزشکار ،یعنی کسانی که گذاشتیم جلوی خودمان و داریم مثل آن ها رفار میکنیم و خودمان را شکل آن ها در می آوریم.
همه ی ما امام حسین(علیه السلام) را دوست داریم ،قربانش می رویم ،براش خرج می کنیم،اما ازش استفاده نمی کنیم،اگر امامت و ولایت ازمحوریت زندگی ما بیرون برود این مدل می شود به این صورت شیعه موفق نمی شود.از این شیعه زیاد هستد در زمان شاه ،خود محمد رضا شاه و همسرش به زیارت امام رضا(علیه السلام) می رفتند ،لباس احرام می پوشیدند شیعه بودن، اما ظالم و فاسد هم بودن.این ها چیزی که از شیعه برایشان باقی مانده ،این است که در وقت عقد از روحانی بخواهند که بیاید و در وقت مرگ.
دشمن با انتظارمشکل ندارد ولی با انتظار با خاصیت مشکل دارد.
انتظار با خاصیت چه علائمی دارد:
کسی که می داند امام زمان می آید ،حالا این جمعه،آن جمعه یا یک جمعه ای دیگر،برای این که از امام زمان بهره بیشتری ببرد،کنار امام جایگاه بیشتری داشته باشد باید خودش را از لحاظ معنوی به امام زمان(عج)نزدیک کند فاصله اش را با امام کم کند،یعنی اعتقاد به مهدویت انسان را تربیت می کند.
خیلی ها می گویند:چکار کنیم امام زمان(عج) را بیشتر حس کنیم وقتی در یک سالن کسی را صدا می زنیم و فاصله زیاد است ،می گوید نزدیک تر بیا،هر کس می خواهد صدایش را آقا بشنود باید فاصله اش را با آقا کم کند.صدای مهدی را بشنود ،بنابراین اعتقاد به آمدن شیعه را تربیت می کند.
در روایت آمده که ظهور آقاامام زمان(عج) را به قیامت تشبیه کرده اند.در قیامت آدم ها دو دسته اند،یک دسته بهشتی ودسته دیگر جهنمی.مردم هم در دوره ظهور دودسته اند یا دو دوستند یا دشمن.الآن بعضی ها جزءاین گروهند ،بعضی ها آن گروه، عده ای هم در وسط هستند.الآن می توانیم نان را به نرخ روز بخوریم در زمان ظهور نمی توانیم.پس هر کس که می خواهد زمان امام زمان از دوستان آقا باشد این اعتقاد به مهدویت او را تربیت می کند،لذا جزءمنتظران مصلح باشد آدم فاسد نمی تواند منتظر باشد.
یک جوان گنهکاری پیش پیامبر آمد و گفت:یا رسول ا... من معتاد گناه شدم خیلی گناه می کنم،متآسفانه الآن هم افرادی هستند،یک جوان آمد پیش من و گفت یک فیلم نگاه کردم که پر از گناه بود و خودم هم همان گناه را انجام دادم دو دستی توی سرم زدم که این چکاری بود در شب شهادت امام رضا ،غسل توبه کردم ،آمدم پیش شما کمک می خواهم.
بله گفتیم جوان پیش پیامبر آمد و مشکلش را بیان کرد ،پیامبر به ایشان فرمود:برو هر کاری دلت می خواهد انجام بده ،ولی شب به شب بیا پیش من و گزارش کارهایت را به من بگو فقط یک قول به من بده ،این که دروغ نگو،جوان خیلی خوشحال شد و گفت باشه دروغ که چیزی نیست .جوان صبح که از خانه بیرون رفت ،سراغ اولین گناه رفت ،ولی یک باره یادش افتاد که شب باید به پیامبر گزارش کارهایش را بگوید،اگر کار را انجام دهد پیش پیامبر آبرویش می رود، از طرفی به پیامبر قول داده دروغ نگوید به سراغ گناه بعدی رفت باز به یادش آمد،شب به شب هم پیش پیامبر می رفت،ایشان گاهی از وی سوال می کرد ،گاهی هم سوال نمی کرد،کاربه جایی رسیده بود که بعد از چند هفته گناه هایش را کنار گذاشت.
پس ما هم شب ها همینطور که بچه ها به پدر و مادرشان شب بخیرمی گویند ما هم قبل از این به آقا یمان شب بخیر بگوییم گزارش کار روزمره را به آقا بگوییم فقط دروغ نگوییم وآقا را در کنارمان حس کنیم.این اعتقاد به مهدویت است.
رفقا اگر اعتقاد به مهدویت ما را تربیت نکرد به این اعتقاد شک کنیم،این اعتقاد از نوع کمرنگش است ،از نوع ناقصش است.اعتقاد به این که آقا دارد می آید انسان را تربیت میکند،وامید می دهد،نمی گذارد کسی ناامید و افسرده شود،جوانی که افسرده می شود،خود کشی می کند،اعتقادش به امام زمان کمرنگ است.اعتقاد به ایشان حتی در بیابان هم دستمان را می گیرد چون می دانیم یک آقایی داریم که خیلی مهربان است.
به یک قصه توجه کنید.
جوانی برای ادامه تحصیل داشت به خارج از کشور می رفت،وقت خداحافظی مادرش به او گفت:هر موقع کارت گیر کرد و از دست کسی کاری بر نمی آمد ،رو به قبله با یست و بگو:السلام علیک یا ابا صالح المهدی آقا جان مادرم آدرس شما را به من داده کمکم کن،مدتی گذشت جوان وقت امتحان آخرش شد که باید از این ایالت به ایالت دیگر می رفت ،توی جاده ماشین خراب شد همه ناراحت،جوان هم اگر به موقع به امتحان نمی رسید ،زحمت یک ساله او هدر می رفت،یک باره به یاد حرف مادرش افتاد،رو به قبله ایستاد به آقا سلام داد و گفت اگر شما کمکم کنی از این به بعد نمازم را اول وقت می خوانم،وقتی آقا بخواهد به کسی کمک کند به صورت های مختلفی می آید حتی یارانش هم به همین صورت است،دیدمردی غریبه آمد و به زبان خودش سخن گفت:چی شده ؟دستی به ماشین زد راننده استارد زد ماشین روشن شد همه خوشحال سوار ماشین شدند وقتی جوان سوار شد دستی را روی شانه اش حس کرد که به اسم صدایش می کند و می گوید:ما به وعده مان وفا کردیم تو هم به وعده خود عمل کن.
دل یک دله کن مهر دگران را ز دل خود یله کن
یک دم تو ز اخلاص بیا در بر ما
گر کام تو بر نیامد آن گه گله کن
تا حالا چند بار خالصانه به در این خانه رفتیم و جواب نگرفتیم؟با همه رفاقت کردیم و بی مفایی دیدیم،تا حالا چند بار از امام زمان بی وفایی دیدیم.
اعتقاد به مهدویت به انسان امید می دهد،کاسبی که نا امید می شود،بدهکاری که نا امید می شود،دانشجویی که نا امید می شود،خانواده ای که نا امید می شودباید به اعتقاد مهدویتش شک کنیم،اعتقاد به مهدویت انسان را زنده نگه می دارد.
به یک خاطره از یک روحانی کاروان توجه بفرمایید:
ایشان می فرماید در فرودگاه جده کتاب دعایی همراه من بود که در داخل کتاب جزوه ای را پنهان کرده بودم که در آن لعن هایی بر دشمنان اسلام نوشته بود،در فردودگاه به من شک کردند،کتاب را ازمن گرفتند و جزوه را پیدا کردند،من را به استغفارات(ساواک)بردند به رئیسشاناطلاع دادند معلوم نبود چه بلایی به سرم می آوروند متوسل به آقا شدم گفتم یا امام زمان من نوکر مادرتم،نوکر خودتم،اگر قرار باشه این جا لو بره خیلی قصه خراب می شه.یک توسل،سیم ارتباط وصل شد.رئیسشان آمد و گفت: چی شده این آقا را چرا این جا نگه داشتید؟ قضیه را براش گفتند کتاب را ورق زد هرچی گشت جزوه ای ندید،همان جا اشک شوق ریختم و گفتم:آقا ممنونتم،آقا خیلی آقایی.
ناامید برای چی بشی؟کسی که اعتقاد به مهدویت دارد نباید زود نا امید شود.
ابا سعد غلام امام رضا(علیه السلام)بود،بعد از شهادت امام،ایشان را به زندان انداختند،یک سالی از زندانی ایشان گذشت یک روز با خودش بدون اینکه به زبان بیاورد،در ذهنش گذشت که البته به تعبیر ما که من یک ساله در زندانم با اینکه غلام حضرت بودم ولی امام جواد آزاد است،یک باره امام جواد(علیه السلام)را کنار زندان دید به ابا سعد فرمود:چه می گویی؟گفت آقا داشتم تو دلم از شما گله می کردم امام فرمود:شما از من گله داری یا من از شما؟آقا برای چی؟فرمودند:در این یک سال شما من را صدا زدی و من نیامدم؟الآن توی دلت من را صدا زدی من آمدم ،دستت را به من بده ببرمت بیرون.
این عالم خداوند به یک عده اختیاراتی داده،اعتقائ به این خاندان داشته باشیم،هیچ وقت گیر نمی کنیم.
اعتقاد به مهدویت:
1-انسان را تربیت می کند.
2-امیدوار می کند.
3-به انسان قوت می دهد،شیعه امام داره،قوت دارد،چرا بترسد.
4-مقاوم می شود،روزهای معمولی اگر به فرض ساعت دوازده غذا می خورد ،از این ساعت بگذرد ناراحت می شود حتی ممکن است سرو صدا کند،ولی همین که بداند میهمان دارد تا ساعت دو بعد از ضهر هم صبر می کند،آدم مقاومتش بالا می رود،دشمن می خواهد این مقاومت را از بین ببرد،ویک انتظارپوچ و خالی که صدای امام زمان باشه،ولی حقیقت ایشان را نفهمد.